شعری از زنده یاد دکتر حمیدی
از من می پرسد
ز من گه گاه میپرسد به لبخند که آخر نام این دیدارها چیست؟
پس از زن کردن و شوهر گرفتن بگو خود حاصل این کارها چیست؟
من اول بار میلرزم از این بانگ که پنداری سروشی آسمانی است
پس از اندیشه میجویم جوابی که دیگر هیچ باکم از خدا نیست
نه تو زآن منی؟ -میپرسم از وی نه زآن من ز اول بار بودی؟
نه با زورت پدر از من جدا کرد؟ نه از آن شوی هم بیزار بودی؟
تفو بر آنچنان دیوانگانی که بی دلخواه تو عقد تو بستند
نه عقد تازه ای بستند آن روز که عقد بسته ای در هم شکستند
تو معشوق منی من عاشق تو چنین عقدی نمی خواهد کلامی
برو این نکته از شو پرس زیرا بفرمان خدا بر وی حرامی
گذشته زین همه ای چشمه نور تو اینجا ایستادستی من اینجا
چه می پرسد ز ما آنجا خداوند که خود بر عشق ما زد دامن اینجا؟
1329/10/27
مدفن دکتر حمیدی در حیاط پشتی آرامگاه حافظ قرار دارد
سه شنبه 18 شهریور 1387 - 1:42:39 AM